«مرگ»سخت ترین واژه برای کودکان...
غالب افراد بر اين باورند كه كودكان دركي از مرگ و سوگواري نداشته و از مرگ و سوگ ديگري رنج زيادي نميبرند.اما تظاهرات جسماني و رواني كودكان بعد از مرگ افراد آشناي خانواده حكايت از آن دارد كه كودكان درك متفاتي از سوگ دارند.
سوگ
فرآيند سوگ تغيير شكل دنياي دروني ما بهدنبال مرگ يا از دست دادن فرد مورد علاقهمان است. سوگ منجر به واكنشهاي عاطفي، شناختي، رفتاري و فيزيكي فراواني شده كه روي فرد سوگوار تأثير گذاشته و احساس فقدان را در او رشد ميدهد.در موقعيتهايي مثل طلاق و مرگ پيشبيني شده، كودك فرصت بيشتري براي احساس عزا و تغيير شكل ارتباطات دارد. كودكاني كه در اثر جدايي و طلاق يكي از افراد مورد علاقه زندگي را از دست ميدهند بيشتر در معرض سوگ قرار ميگيرند. اين سوگواري و غمزدگي كودكان به حدي گستردگي پيدا ميكند كه كودك نسبت به درس و زندگي بيعلاقه شده و مشكلات يادگيري پيدا ميكند. كمبود ظرفيت يادگيري، پيشرفت ارتباطات اجتماعي از تبعات سوگواري ناشي از جدايي والدين است كه در صورت درمان نشدن تا سالهاي متمادي در او باقيمانده و احساس عزا ميكند.
رابطه سن و تصور از مرگ
كودكان در سنين متفاوت روشهاي انطباقي و تواناييهاي متفاوتي براي فهم برخي مفاهيم مثل مرگ، عشق، ازدواج و... دارند. به طور كلي هر كودكي سبك خاص خود را براي درك مفاهيم و مقابله با سوگ و مسائل پيش آمده دارد. به طوري كه برخي كودكان درباره مرگ زياد سؤال كرده و حرف ميزنند و برخي ديگر از آن صحبت نكرده و در بازيهايشان صحنههاي مرگ را بازي ميكنند.در دوران پيشدبستان مرگ از ديدگاه كودك پديدهاي برگشتپذير، موقتي و غيرشخصي است. چون او بارها شخصيتهاي كارتوني را در تلويزيون ميبيند كه پس از مرگ دوباره طي يك حادثه خارقالعاده به زندگي بازميگردد.بين سنين 5 تا 9 سالگي كودك مفهوم مرگ را بيشتر از قبل درك ميكند. كودكان در اين سنين مرگ را پايان زندگي ميبينند اما هنوز مرگ را به طور شخصي نميبينند و فكر ميكنند با فكر و نبوغ و ابتكار ميتوان از چنگال مرگ گريخت. كودكان طي اين مرحله براي مرگ شخصيت بخشي ميكنند. آنها ممكن است مرگ را با اسكلت ارتباط دهند يا در ارتباط با عناصر مرگآفرين كابوس ببينند.كودكان 10-11 ساله طي تجربياتشان درمييابند مرگ غيرقابل برگشت است و همه موجودات زنده روزي ميميرند از اينرو كودكان در اين دوره با ديدگاههاي فلسفي به زندگي نگاه ميكنند.در دوران نوجواني نيز آنها دنبال مفهوم زندگي با ديدگاهي جديد هستند تعدادي از نوجوانان نسبت به مرگ واكنش ترس مرضي نشان ميدهند و برخي از آنان سعي ميكنند بر ترسشان با كنترل مرگ و مير فائق آيند مثلا ً آنها دائماً مراقب رفت و آمدشان بوده تا گرفتار تصادفات و ديگر خطرات جسماني نشوند.
به كودك درباره مرگ چه بگوئيم؟
صحبت كردن درباره مرگ با كودكان پيشدبستاني يا دبستاني معمولاً مبارزه طولانيمدتي را ميطلبد زيرا آنها به ميزان توضيحات كم و سادهاي احتياج دارند و صحبت كردن درباره مرگ با كودكان در اين سنين به سادگي امكانپذير نيست. آنها صحبتهاي پيچيده و طولاني را دوست نداشته و باعث گيجيشان ميشود. از اينرو متخصصان سلامت روان توصيه ميكنند براي توضيح به كودك ميبايست از مثالهاي خانوادگي و آشنا استفاده كرد مثلاً ميتوان مفهوم مرگ را با نبودن يكي از اعضاي خانواده توضيح داد كه «او ديگر نيست، نفس نميكشد، غذا نميخورد، حرف نميزند و ...» در اين هنگام برخي كودكان فوراً سؤالاتي ميپرسند و برخي با تفكر خاموش درباره مسئله فكر كرده و بعدها سؤالات زيادتري ميپرسند و بايد به ياد داشت به هر سؤال به آساني پاسخ داده شود. كودكان به شكلهاي مختلف سؤالات خود را مطرح ميكنند و اصرار دارند كه با شيوه تفكري خودشان به آنها پاسخ داده شود. اگر كودك در سني است كه اصرار دارد تا مرگ را موقتي بداند شايد بيشترين علتش آن است كه او از مراقبتهاي بعدي خود ميترسد و از جدا شدن پس از مرگ وحشت داشته باشد در اين صورت والدين ميبايست مطابق با درك و فهم او توضيح دهند.«من در اين دوره از زندگي انتظار مرگ ندارم من انتظار دارم اينجا باشم و از تو تا زماني كه به من احتياج داري مراقبت كنم اما اگر پدر و مادر بميرند افراد ديگر هستند كه از تو مراقبت ميكنند مثل خاله، عمو، دايي و ...»
چگونگي برخورد با تصورات كودك
كودكان با درك متفاوتي كه از زندگي و مرگ دارند معمولاً با پاسخهاي نادرست والدين و اطرافيان روبهرو شده و اين مسئله بر تصورات غلط آنان درباره مرگ دامن ميزند.
بچهها مرگ را با خواب اشتباه ميگيرند بنابراين در این مورد بايد به كودك بگوئيم: «ما همه به خواب ميرويم و چند ساعت بعد بيدار ميشويم و خواب با مرگ متفاوت است.»
بيرون رفتن از خانه
خيلي از كودكان بر اين باورند فردي كه مرده است در خانه حضور ندارد پس او از خانه بيرون رفته و ديگر نيامده است در اين شرايط ممكن است او بارها نگران باشد و تصور كند وقتي پدربزرگ از خانه بيرون رفته و هنوز نيامده، پس مرده است و دائما ً اصرار داشته باشد كه مادرش از خانه بيرون نرود يا پدر به محل كارش نرود. بنابراين بهترين راهكار مواجهه كودك با مفهوم مرگ اين است كه به او نگوئيم «او از خانه بيرون رفته يا خوابيده است.» كودكان در مواجهه با اين مفاهيم نيازمند مفهومهاي واقعگرايانه هستند.
بیماری منجر به مرگ
وقتي به كودك ميگوئيم علت مرگ بیماری بوده مشكلاتي را براي او ايجاد ميكنيم. كودكان سنين پيشدبستاني و يا حتي دوره دبستاني بين بيماري كشنده و موقتي نميتوانند تفاوت قائل شوند. وقتي به كودك ميگوئيد فردي به علت مريضي مرده، ممكن است نگراني زيادي پيدا كند و فكر كند مادربزرگش مريض شده، پس خواهد مرد يا وقتي او سرما ميخورد پس حتماً ميميرد بنابراين هنگام طرح اين مباحث بهتر است به كودك بگوئيد: «او به خاطر مريضي جدي و سختي كه گرفته است، مرده.» و به او بگوئيد: «همه ما روزي مريض شده اما بعد از مراقبت دوباره خوب ميشويم.»كودكان علاوه بر اينكه نياز دارند تا بدانند مرگ چيست و چرا افراد به مرگ مبتلا ميشوند لازم است احساسات لازم و منطبق با آن شرايط را نيز بياموزند. غالب والدين با اصرار سعي دارند مرگ پدربزرگ، مادربزرگ يا هر فرد مورد علاقه كودك را انكار كرده و يا كودك را در درك آن سهيم ندانند اما اين كار باعث ميشود تا كودك در موقعيتهاي بعدي زندگي نيز پديدههاي غمانگيز را انكار كند.
صحبت كردن درباره مرگ
وقتي خود ما در كمترين تأثيرپذيري عاطفي در ارتباط با مرگ قرار گرفتهايم، صحبت كردن درباره مرگ با كودك برايمان آسان نيست. بنابراين براي صحبت درباره مفهوم مرگ با كودك ميبايست دنبال فرصتي مناسب بود.كودكان بعد از سن 5 سالگي سؤالات متعددي درباره مرگ ميپرسند و آنها در هر شرايطي انتظار پاسخ صريح دارند. پس بهتر است مفهوم مرگ را با مرگ گلها، درختان، حشرات يا پرندگان توضيح داد. همچنين اگر كودك در اثر يك جنايت با سؤالات زيادي روبهرو شود بهترين فرصت براي توضيح مرگ و تذكرهاي مهم براي مراقبت كودك از خودش است. رسانهها تمايل دارند جنايت را يك امر معمول نشان دهند و مرگ ناشي از جنايت براي مردم شناخته شده و قابل قبول است اما بايد در نظر داشت كودك بايد در برابر جنايات احساس ترس كند زيرا ممكن است در موقعيتهاي مشابه گرفتار مشكلات عمده شود. بنابراين هنگام وقوع اين اخبار در جامعه بهترين فرصت براي كمك به درك كودك است.
دیدن جسد
اين موضوع به موقعيت كودك بستگي دارد. اگر كودك به اندازه كافي بزرگ شده و ميفهمد چه اتفاقي افتاده ممكن است براي ديدن مردهاي كه نقش مهمي در زندگياش داشته آمادگي داشته باشد. ديدن جسد ميتواند براي افراد جوان مفيد باشد زيرا در اينصورت هم شكل مرموز بودن مرگ براي او حل شده و هم او به طور واقعگرايانهاي با مرگ فرد مورد علاقهاش كنار ميآيد.
مراسم تدفين
مراسم تدفين برحسب هر فرهنگي شكل متفاوتي دارد. هر جامعهاي تشريفات خاص خود براي كمك به زندگي بازماندگان دارد اما اينكه آيا كودك بهتر است در مراسم تدفين نزديكان شركت كند يا خير؟! بستگي به خود كودك و وضعيت او دارد. اگر كودك به اندازه كافي بزرگ شده و بخواهد كه در مراسم شركت كند، شركت در اين مراسم به او در درك واقعگرايي مرگ كمك ميكند.
مطالبی در مورد مدیریت اموزشی